شنبه 94/6/7
•
4:36 عصر
می خواستم چشمهای تو را ببوسم
تو نبودی، باران بود
رو به آسمانِ بلندِ پُر گفت و گو گفتم:
تو ندیدیش...!؟
و چیزی، صدایی...
صدایی شبیهِ صدای آدمی آمد،
گفت: نامش را بگو
تا جستجو کنیم
نفهمیدم چه شد که باز
یکهو و بی هوا، هوای تو کردم
دیدم دارد ترانه ای به یادم می آید
گفتم: شوخی کردم به خدا
می خواستم صورتم از لمسِ لذیذِ باران
فقط خیسِ گریه شود
ورنه کدام چشم
کدام بوسه
کدام گفت و گو...!؟
من هرگز هیچ میلی
به پنهان کردنِ کلماتِ بی رویا نداشته ام!!
سید علی صالحی
MiNaa
•
نظر